حرفی برای گفتن نمی ماند وقتی سخن از تو باشد...
کلام در پیشگاه تو زانو میزند.
هر چند آماج این روزگار غریب پیشانیت را نا هموار کرده
اما
تمام وزنه ی زندگی ام اینجاست. روزت مبارک
اى كه براى هر خيرى به او اميد دارم * و از خشمش در هر شرى ايمنى جويم * اى كه مى دهد عطاى بسيار در برابر طاعت اندك * اى كه عطا كنى به هركه از تو خواهد * اى كه عطا كنى به كسى كه از تو نخواهد و نه تو را بشناسد از روى نعمت بخشى و مهرورزى * عطا كن به من به خاطر درخواستى كه از تو كردم همه خوبى دنيا و همه خوبى و خير آخرت را * و بگردان از من به خاطر همان درخواستى كه از تو كردم همه شر دنيا و شر آخرت را * زيرا آنچه تو دهى چيزى كم ندارد * و بيفزا بر من از
مادر یعنی زندگی
مادر یعنی عشق
مادر یعنی مهر
مادر یعنی اون فرشته ای که با اشکت ، اشک میریزه
با خنده هات می خنده
مادر یعنی اون فرشته ای که نگاهش به توئه و با هر...
لبخندت ، زندگی میکنه
مادر یعنی اون فرشته ای که موهاش سفید میشه برای بزرگ کردنت
و به تو میگه ؛ پیر بشی مادر ، درد و بلات به جونم...
مادر یعنی اون فرشته ای که صبح که خوابی آروم میز صبحونه رو
میچینه تا وقتی بلند شدی زندگی رو لمس کنی