اضافه کردن دیدگاه جدید

تو کيستی، که من اينگونه بی تو بی تابم؟

تو کيستی، که من اينگونه بی تو بی تابم؟

شب از هجوم خيالت نمی برد خوابم

تو چيستی، که من از موج هر تبسم تو

بسان قايق، سرگشته ، روی گردابم !

تو در کدام سحر، بر کدام اسب سپيد؟

تو را کدام خدا؟

تو را از کدام جهان؟

تو در کدام کرانه، تو از کدام صدف؟

تو در کدام چمن، همره کدام نسيم؟

تو از کدام سبو؟

من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه

چه کرد با دل من آن شيرين نگاه، آه!

مدام پيش نگاهی، مدام پيش نگاه!

کدام نشإه دويده است از تو در تن من؟

که ذره های وجودم تو را که می بينند

به رقص می آيند

سرود می خوانند!

چه آرزوی محالی است زيستن با تو

مرا همين بگذارند يک سخن با تو:

به من بگو که مرا از دهان شير بگير!

به من بگو که برو در دهان شير بمير!

بگو برو جگر کوه قاف را بشکاف!

ستاره ها را از آسمان بيار به زير؟

تو را به هر چه تو گويی، به دوستی سوگند

هر آنچه خواهی از من بخواه، صبر مخواه

که صبر ، راه درازی به مرگ پيوسته ست!

تو آرزوی بلندی و، دست من کوتاه

تو دور دست اميدی و پای من خسته است

همه ی وجودم تو مهر است و جان محروم

چراغ چشم تو سبزست و راه من بسته است

Plain text

  • تگ های مجاز : <a> <em> <strong> <cite> <blockquote> <code> <ul> <ol> <li> <dl> <dt> <dd> <br> </br> <br/>
  • آدرس های وب و ایمیل به صورت اتوماتیک به لینک تبدیل می شوند.
CAPTCHA
این سوال جهت اطمینان از ماشین نبودن شما و جلوگیری از ورود برنامه های مخرب می باشد.
Image CAPTCHA
Enter the characters shown in the image.

تحت نظارت وف ایرانی