اضافه کردن دیدگاه جدید
دوازده تیرماه سالروز سقوط هواپیمای مسافری ایران توسط ناو آمریکایی
تو دشمن من نیستی
با این که پیرمردهای نیمکتنشینِ پارک
هنوز با شنیدنِ نامِ «مصدق» بغض میکنند
و بمبهایی خردلی که «صدام»
بر «سردشت» و «شلمچه» میریخت
عبارتِ MADE IN U.S.A بر خود داشتند...
تو دشمنِ من نیستی
با این که سرخپوستان همچنان
برای فراموش کردنِ کشتارِ اجدادشان مینوشند
در حالِ تماشای «جانوین» که بر پردههای هالیوود
با سلاخیِ آپاچیها قهرمان میشود
و دستِ «لوترکینگ»
-با انگشتِ برافراخته به سمتِ «اوباما» -
همچنان از خاک بیرون مانده است...
اگر چه مادرانِ «ناکازاکی»
هر سال کودکان دو سر به دنیا میآورند،
اگر چه در «سایگون» بجای فحش
به یگدیگر «یانکی» میگویند
و هنوز در شیلی
هنگام کشفِ گورهای دستهجمعی «کیسینجر» را نفرین میکنند
تو دشمنِ من نیستی
چرا که سالها پیش
در کودکی مُردهام
و کودکان معنای کلمهی «دشمن» را نمیدانند.
من کودکی بودم که چشمهای سیاهش
تاابد مانندِ مدالِ لیاقت
بر سینهی «ویلیام راجرز» تاب خواهند خورد!
گوشتهای تنم را ماهیان خوردند،
و استخوانهایم هرازگاهی
در تورِ ماهیگیرانِ جنوب گیر میکنند.
«مرگ» مجبورت میکند
که فراموش کنی و ببخشی...
من مسافرِ کوچکِ هواپیمایی بودم
که به آنسوی «خلیج فارس» نرسید... //