وبلاگ

توکل

صبر داشته باشید،

توکل به کسی کنید که با یک چشم به هم زدن، دنیا را زیر رو میکند

مهندس عزيز روزت مبارک

اي كاش بياموزيم زيربارهاي خمشي زندگي نقطه تسليم را بالاببريم تا در بناي زندگي از لهيدگي در امان باشيم...


مهندس عزيز روزت مبارک

در زندگی آموخته ام که ...


چارلی چاپلین می گوید آموخته ام که
 با پول مي شود
خانه خريد ولي آشيانه نه،
رختخواب خريد ولي خواب نه،
ساعت خريد ولي زمان نه،
مي توان مقام خريد ولي احترام نه،
مي توان کتاب خريد ولي دانش نه،
دارو خريد ولي سلامتي نه،
خانه خريد ولي زندگي نه و بالاخره ،
مي توان قلب خريد، ولي عشق را نه.
آموخته ام که... تنها کسي که مرا در زندگي شاد مي کند کسي است که به من مي گويد: تو مرا شاد کردی

همراه زندگی

ما در مسیر زندگی با هیچ کس به طور اتفاقی همراه نمی شویم ،
همه آدمها با دلیل وارد زندگی ما می شوند !

بهومیل هرابال

تصمیم

تصمیم ها تنها آغاز یک ماجرا هستند. هنگامی که آدم تصمیمی می گیرد، در حقیقت به درون جریان نیرومندی پرتاب می شود که او را به مکانی خواهد برد که در زمان تصمیم گیری، خوابش را هم نمی دیده است.
کیمیاگر-پائولو کوئیلو

 

زندگی کن

روزمره گی ، عین مردن است !

حتی اگه شب رو دیر خوابیدی ، صبح زود بیدار شو !
زیر بارون راه برو ، نترس از خیس شدن !
هر چند وقت یه بار یه نقاشی بکش !
توی حموم آواز بخون ، آب بازی کن ، چه اشکالی داره ؟ !

بی مناسبت کادو بخر !
بگو این توی ویترین برای تو بود !
در لحظه دست دادن به یه دوست ، دستش رو فشار بده !

لباس های رنگی بپوش !
آب نبات چوبی لیس بزن !

شیب منحنی حضورت چه جوره ؟؟؟؟

آدمهایی هستند که خیلی «وجود» دارند.
نمی گویم خوبند یا بد؛ چگالی ِ وجودشان بالاست.
اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان!
افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است.
اینها به شدت «خودشان» هستند.
یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که!
در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود «هستن» هایشان را؛

سفر ابدی

گویند: صاحب دلى ، براى اقامه نماز به مسجدى رفت .

نمازگزاران همه او را شناختند؛ پس از او خواستند که پس از نماز، بر منبر رود و پند گوید.

پذیرفت ...

نماز جماعت تمام شد، چشم ها همه به سوى او بود.

مرد صاحب دل برخاست و بر پله نخست منبر نشست.

بسم الله گفت و خدا را ستود، آن گاه خطاب به جماعت گفت :

مردم !هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!

باید رفت ...

وقتی باختم، مسیر را یافتم
در بزرگراه زندگی همواره "راهت"، "راحت" نخواهد بود.
هر "چاله‌ای"، "چاره‌ای" به من آموخت.
دوباره فکر کن...
برای جلوگیری از "پس‌رفت"،
"پس باید رفت".

در هوایت بی‌قرارم روز و شب

در هوایت بی‌قرارم روز و شب             سر ز کویت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم     روز و شب را کی گذارم روز و شب

صفحات

تحت نظارت وف ایرانی